محل تبلیغات شما



تنش هایی نیز میان شاه و اشراف پارس پیش آمد به طوری که به طوری که شورش گومات مغ مادی (جانشین) در مرکز کشور هم شاه و هم اشراف کاملا بی اطلاع را غافلگیر کرد.وی با اقدامات مردم پسند نظیر معافیت موقتی از انجام خدمت نظام و پرداخت مالیات و رودررویی علنی با اشراف قبیله ای توانست پشیتیبانی چشمگیر اقرار پایین جامعه را به دست بیاورد تا اینکه گروه کوچکی از اشراف توطه گر او را سرنگون کردند.کمبوجیه در راه بازگشت به مصر مرده بود پس دسیسه چیان داریوش را به شاهی برگزیدند و به سبب همدستی خود با او امتیازاتی نیز گرفتند و داریوش نیز ادعا کرد به خانواده ی کوروش تعلق دارد.چون بسیاری از مردم بی گمان داریوش را قاصب تلقی می کردند شورش هایی علیه پادشاهی او برپا شد داریوش پس از سرکوب این شورش ها نه تنها توانست در قلمرو شاهنشاهی خود آرامش را دوباره برقرار سازد بلکه قلمرو سرزمین خود را از شرق تا دره ی سند و از غرب تا ترکیه و مقدونیه گسترش داد.با این حال هم ارتش و هم نیروی دریایی در ماموریت تنبیهی از آتنیان شکست خوردند.گناه اتنیان این بود که با زیر پا گذاشتن پیمان خود با پارسیان از تلاش ناموفق جزایر یونانی برای جدا شدن از شاهنشاهی هخامنشی حمایت کرده بودند.این پراوازه ترین پادشاه هخامنشی اصطلاحات اداری مالیاتی و نظامی بسیاری انجام داد که هدف از آنها برقراری ثبات در امپراتوری و تاثیر گذاریشان در اقدامات روزانه ی جانشینان خویش بود.امپراتوری داریوش در بخش های ایرانی خود از لحاظ جغرافیایی و اقلیمی از چنان تنوعی برخوردار بود که تقسیم زمین شناختی و منطقه ای سرزمین او توسعه ی کشاورزی و زیر بنای اقتصادی آن و نیز نظارت ی بر کشور تنها هنگامی دریافتنی است که جغرافیای ایران به خوبی برسی شود.سرزمین ملی ایران کنونی را می توان از لحاظ یافته مه با رشته کوه های مرزی احاطه شده اند.در شمال رشته کوه های البرز در حاشیه ی دریای خزر قرار دارد مه تا قلعه ی ۷۰۰۰ متری هندوکش در ‌پامیر گسترش میابد.


انشان نام شرقی قدیمی مرکز بخش خاوری امپراتوری عیلام در ارتفاعات جنوب غربی ایران باستان است و تقریبا همان منطقه ای است که پارسیان بعد ها نام خود را به آن دادند و آنجا را علیه پارس (به یونانی پرسیس می‌شود ) نامیدند.از همین سرزمین بود که کوروش جنگ خود را علیه استیاگ آغاز کرد.بر اساس منابع اشوری در آغاز سده ی نهم ق.م از منطقه ی پارسوا واقع در میان سرزمین های ماد ها و منایی ها در شمال غربی ایران باج و خراج گرفته می شده است و این نام احتمالا به سرزمین بعدی پارس ها در جنوب غربی اطلاق شده و پارس ها محل ست و نام خود را پس از مهاجرت به سوی جنوب به آنجا داده اند.تردید های مستدل و قانع کننده ای بر این فرض وارد شده است اما مسلم است که پارس تا مدتی موقتا زیر سلطه ی عیلام بود و مدتی پس از انهدام امپراتوری عیلام به دست اشوریان این ناحیه به دست ماد ها افتاد تا این که کوروش با پیروزی خود بر استیاگ ورق را برگرداند.سپس پادشاه پارس به عنوان جانشین ماد ها قلمرو خود را به سوی غرب گسترش داد و موفق شد سارد پایتخت لیدی را فتح کند که در آنجا منظره ی اسارت و لغو حکم اعدام کروزوس پادشاه لیدی ظاهرا تماشایی بوده است.یپس شهر های ساحلی یونان و سایر سرزمین های آسیا ی صضیر زیر سلطه ی پارسیان در آمده.این که آیا کوروش لشکرکشی خود به سوی باختر را نخست با فتح سوریه و فلسطین ادامه داده یا بی درنگ به سوی خاور ایران بازگشته است موضوعی در خور تامل است.درباره ی تاریخ ی آغازین نواحی شرقی و چگونگی پیوستن آن ها به امپراتوری،به سختی می توانیم چیزی بیش از نظریه بگوییم.سرزمین های امپراتوری جدید بابل پس از مقاومتی ضعیف به دست پارسیان افتاد.بابل،پایتخت کشور،بدون کمترین مقاومتی تسلیم کوروش شد و او از همکاری بابلیان متنفذ که از نبونید شاهی ناراضی بودند سپاسگزاری کرد.نه سال بعد کوروش که قصد داشت قلمرو شاهنشاهی خود را به سوی شرق تا آن سوی رود اوکسوس(امودریا)گسترش دهد به نبرد با ماساگت های سکایی پرداخت.در سال ۵۲۵ ق.م پسرش کمبوجیه فتح مصر را به عهده گرفت و در آنجا در مقام فرعون مصر علیا و سفلی تاج بر سر نهاد و جانشین شایسته ی سلسله ی ساییتی شد.با این حال کاهنان برخی معابد از تاراج معبد ها(و نیز احتمالا محدودیت و کاهش امتیازات خویش)در آغاز اشغال پارسیان آسیب دیدند و ناراحت شدند.کوشش های شاه مقبول آنها نبود و در همین مخافل بود که تصویر کمبوجیه بیمار و تندخو رواج یافت.تصویری که هرودوت بعد ها به روشنی توصیف می کند.


دودمانی پارسی چگونه توانست در قرن ششم پیش از میلاد در سرزمین باستانی خاور نزدیک امپراتوری جهانی بنیاد گذارد که مرز های آن از خاور به هندوستان و از باختر به مصر میرسید؛ و الگویی شود برای سلسله های آینده ی ایران؟ از سده ی نهم پیش از میلاد در گواهی های آشوری اشاره هایی به نام و مناطق مسی تیره های ایرانی در مرز های شرقی امپراطوری آنها شده است.ماد ها از آن جمله اند که (تیره های)آن ها ظاهرا پیوند های ی سستی داشته اند و چند بار مقهور اشوریان شده اند ولی به ندرت چیرگی کامل ایشان را پذیرفته اند.در پایان قرن هفتم ماد ها حتی موفق به پاکت شدند سرزمین شرقی دجله را به تصرف در آوردند اشور را فتح کردند با همپیمانی بابلیان نینوا را گشودند و سپس با شکست اسکیت ها مانایی ها و امپراتوری لیدی امپراتوری خود را به سوی غرب گسترش دادند.م.هالیس۱ واقع در شرق اناتولی مرز مشترک لیدیایی ها و ماد ها بود با توجه به نبود هر گونه سنت مکتوب میان ماد ها و فقدان مدارک باستان شناختی قلمرو سرزمین آنها و نمای ی اجتماعی و فرهنگی (امپراتوری) ماد ها هنوز در هاله ای از ابهام است.بر اساس منابع بابلی در سال سوم یا ششم نبونید یکی از رعایا ی ماد ها به نام کوروش انشانی سپاهیان ایشان را در هم شکست و ظاهرا بیش تر آن ها از دست او گریختند.کوروش پیروز توانست آستیاگ پادشاه ماد را اسیر کند ستگاه او اکباتان را بگشاید گنجینه ی او را تاراج کند و غنایم جنگی را به انشان بفرستد

 

 

 

 

۱.قزل ایرماق کنونی


در جنوب در مناطق لرستان خوزستان و فارس رشته کوه های زاگرس به صورت رشته کوه های موازی ‏متعدد تا جنوب شرقی امتداد میابد و به شکل سپر محافظی ایران را از بین النهرین و خلیج فارس جدا می سازد درون ایران با رشته کوه هایی نظیر کوهرود و رشته های موربی که از مرز های شرقی به داخل دره ها و آبگیر ها کشیده شده اند تقسیم می‌شود و در داخل کویر های گسترده ای وجود دارد که بخشی از آنها با شوره زار ها و رود های شور پر شده است که در فصول بارانی به باتلاق های شور تبدیل می‌شوند مثلا دشت کویر در شمال بزرگ‌ترین بیابان نمکی دنیا است باقیمانده ی دریاچه های آب شور ایران نیز از خصوصیات فلات ایران است.حاشیه شرقی کشور از رشته کوه هایی تشکیل شده است که از بلوچستان به شمال کشیده شده است و به کوه های هندوکش می پیوندد.افغانستان ادامه شمال شرقی فلات ایران است که رشته کوه های هندوکش به سوی پامیر محور مرکزی آن را تشکیل می دهد لازم به ذکر است که افغانستان را می‌توان گذرگاهی میان دره سند و آسیای مرکزی یا دره ی امودریا تلفی کرد همچنین آب کشور عمدتا از رود امودریا که به دریاچه ارال می ریزد نیز از رود های هیرمند و هاروت رود که به دریاچه هامون می ریزد تامین شود ضمن آنکه جریان های کوچک تری از رود سند نیز که به اقیانوس هند می ریزد آن را مشروب سازد.جهان ایرانی را از لحاظ اقلیمی می توان منطقه ای بری و خشک توصیف کرد کما که باران های فصلی در زمستان می بارد و کوه های خاوری در زمان باران های موسمی هندوستان از بارندگی اندکی برخوردار اند فقط کوه های حاشیه دریای خزر هستند که بارندگی منظم و فراوانی دارند در حالی که حاصل این کمبود باران وجود تنوع گیاهی و نیز نیاز به آبیاری مصنوعی در اکثر مناطق است که در مجموع قابل کشت هستند ظاهرا کشت زار هایی که از آب باران بهره می گیرند به دامنه‌ی کوه ها بخش شمال غربی کشور و نواحی کوچکی در جنوب محدود می‌شوند.بخصوص مناطق حاشیه دریای خزر بسیار حاصلخیز اند.اقلیم افغانستان با باران های ناشی از باد های غربی در زمستان و بهار سخت تر و بری تر است.فقدان مزمن آب محرک آبیاری مصنوعی برای کشاورزی بوده است.در این زمینه فنون کهن هزاره ای و سنت ها در خور تاملند.اگر معاصران تحت تاثیر دیودوروس باختر یا بلخ شرقی ایران را سرزمین هزار شهر می نامند اگر مورخان اسکندریه مقدونی پارس را فوق العاده حاصل خیز و بسیار پر جمعیت توصیف کرده اند اگر یافته های باستان شناختی نشانه های تراکم اسکان آبیاری و کشت و برز را کشف کرده اند پس همه ی این ها گویای قابلیت های فنی و سازماندهی شاهان ایران و رعایای ایشان در پیکار با جنبه های طبیعی کشور است 

 

نویسنده کل وبلاگ ها:سروش علیپور

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها